- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
رسـیـدنـش نـفـسـی تـازه داده دنـیـا را همان مسـیح که احـیـا کـند مـسیحا را همان که یوسف کنعان به شوق دیدارش شدهست مشتریِ پا به قـرص بازارش همان که چهـرۀ او نـور فـاطمی دارد کـنـار گـونۀ خـود خـال هـاشـمی دارد خـدا کـند بپـذیـرد مـرا به خـادمـیاش سپـید بخت شوم مثل خال هـاشمیاش سلام یـوسـف زهـرا خـوش آمـدی آقا امـیـد آخــر دنــیــا خـوش آمــدی آقــا سلام یـوسـف زهـرا تو را صدا کردم بـــرای آمــدنـت آمـــدم دعـــا کـــردم نگو که فاصلۀ ما هزار فرسنگ است ببین که مادر پیـرم چقدر دلتنگ است عزیز فاطمه عمریست بیتو دربدریم هزار جمعه گذشت و هنوز بیخـبریم عـزیز فـاطـمه آقـا کجـاست خـانـۀ تو گـرفـته است دل تـنـگ ما بـهـانـۀ تـو تـو آخــریـن پـســر خــانــوادۀ مـاهـی تـو آبــروی زمـیــنــی، بـقـیـة الـلـهـی
: امتیاز
|
مدح و ولادت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
شبی خـمـارِ غـزل گرم گـفتگـو بودیم به وجد و شور و نشاط و به هایوهو بودیم مـدام در طـلـب بــاده و سـبــو بـودیـم تمـام مستی شب را به جـستجـو بودیم نـدا رسید که امشب طلـوع خواهد شد کسی میآید و فـردا شروع خواهد شد شکوفه زد غزل و روی لب هجا گل کرد ردیف و قافیه در صورت دعا گل کرد سحر رسید و اذان آمد و خدا گل کرد بهـار فاطمه در صبح سامـرا گل کرد «رسید مژده که ایام غم نخـواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند» امین وحی خـدا با خـودش خـبر آورد خـبـر بــرای وصــی پـیــامـبــر آورد که نخل عسکری از فیض حق ثمر آورد عروس فـاطـمه و مرتضی پسر آورد جـمال مـهـدویـش آنچـنان که پیـغـمبر ز هـیـبتـش چه بگـوئـیم، وارث حیدر زمان به قدرت او اعتراف خواهد کرد و زیر سـایۀ او اعـتکـاف خواهد کرد و تـیغ دشمن او را غلاف خواهد کرد و کعبه دور قد او طواف خـواهد کرد بخوان که حضرت صاحب به راه میافتد که حق میآید و باطـل به چـاه میافتد ببخش کوچۀ ما را که مثل میکده است گـلـوی شاعـرت آقا اسیر عربده است ز ما هرآنچه نباید اگر چه سر زده است تمـام حـسـرت ما جـمـعۀ نیـامده است دخـیل بـسـتۀ این نیـمـههای شـعـبـانیم به جان فـاطـمه سـوگـند که پشـیـمانیم
: امتیاز
|
مدح و ولادت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
امشب به شهر سامرا حال و هوای دیگریست در شادمانی و شعف مولا امام عسکریست آمد گل نرجس که او با جلوۀ پیغمبریست زینت فضای این جهان آخر امام و رهبریست آخر گل دین امشب از بستان احمد آمده از رحـمت حـق مـهـدی آل محـمـد آمده امشب دوباره عاشقان ماهی دگر شد جلوهگر داده ز لطف کبریا نخل ولایت برگ و بر نرجس عروس فاطمه دارد در آغوشش قمر از نسل آل مصطفی بر عسکری نور بصر در آسمان معدلت ماهی هویدا گشته است زیبا گلی از گلشن زهرا شکوفا گشته است ای عاشقان ای عاشقان ماه آمده ماه آمده در آسـمـان دین حـق روشنگـر راه آمده آخـر سـفـیـر کـبـریا مـنـجـی آگـاه آمـده مهـدی آل فـاطـمه با عـزّت و جـاه آمده در آسـمـان دیـن حـق مـاهـی دلارا آمده چشم انتظاران را بگو مهدی به دنیا آمده امشب به پاس مقدمش شد نورباران آسمان از عطر و بوی این پسر بر جان رسد عطر جنان در نیمۀ شعبان نگر ماهی دگر گشته عیان از لطف حق این مه بود بعد از حسن صاحب زمان خلقش حسن خویش حسن شمع گل رویش حسن مویش حسن بویش حسن آن خلق نیکویش حسن امشب گل از گلخانۀ عصمت شکوفا گشته است در آسمان دین حق ماهی هویدا گشته است از مقدم این نور پاک عالم مصفا گشته است پور امامعسکری زینت به دنیا گشته است نور خداوند مبین در سامرا گـشته عیان ذکر همه عالم شده یا مهدی صاحب زمان امشب زمین و آسمان بنگر چراغانی شده بیت امام عسکری امشب گل افشانی شده با دست حـوران جـنان آئیـنهبـندانی شده ای عاشقان هنگامۀ شور غزلخوانی شده گشته عروس فاطمه محو رخ زیبای او گیرد امامعسکری گل بوسه از لبهای او امشب به جمع شیعیان شامل شده لطف اِله روشنگر قرآن و دین مهدی رسید امشب ز راه پور امام عسکری از سامره با عزّ و جاه محو جمالش عالمی از روی او شرمنده ماه شهر ولایت سامره از روی او گلشن شده چشم امام عسکری از مقدمش روشن شده یا مهدی صاحب زمان امشب منم مهمان تو مولای من گـردیدهام شرمندۀ احسان تو ای نـور حی کـبریا جانم شود قربان تو از بس کریمی عالم هستی بود حیران تو ای دردمندان را دوا با یک نگه هستم بگیر با دست خالی آمدم از مرحمت دستم بگیر ای نور چشم مرتضی در دل بود این آرزو گردد میسر لحظهای با تو شوم من روبرو بنما دعا مولای من از تو بگیرم عطر و بو بر من عـزیز فـاطـمـه داده ولایت آبـرو ای منـشأ جـود و سخا مست تولای توأم هر لحظه ای مولای من غرق تمنای توأم من از زمان کودکی مولا گدای تو شدم شکر خدای مهربان مست ولای تو شدم از لطف حق من شامل لطف و عطای تو شدم شرمنده از لطف تو و جود و سخای تو شدم امشب ز راه مرحمت بنما نگاهی بر دلم با یک نگاهت مهدیا حل میشود هر مشکلم بر شیعیان مرتضی مولا تویی کهف الامان تابیده از تو بر دلم نور ولا در این جهان هرجا که نامت میبرم بر جان رسد عطر جنان صبح و مسا ذکر لبم یا مهدی صاحب زمان در هر مکانی میکنم عطر و بویت را حس بیا آرام جـان فـاطـمه دیگر گـل نرجـس بیا ای نا امیدان را امید بنگر به حال زار من اشک غم هجر تو شد هر صبح جمعه کار من بیتو منم مولا غریب تنها تویی غمخوار من بنما نظر از مرحمت بر این دل بیمار من امشب عزیز فاطمه گویم به سوز و اشک و آه ای یار تنها و غریب بر سائل خود کن نگاه از هجر تو مولای من گردیدهام بشکسته بال سوزم به یادت مهدیا هر روز هفته ماه و سال ای جان و هستیم فدات دارم به دل شوق وصال بنگر که مویم شد سپید دیگر ندارم من مجال مولای من امشب ببین بشکسته بالی مرا پر کن عزیز فاطمه این دست خالی مرا
: امتیاز
|
مناجات نیمه شعبان با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بـرای مـا نـگـاهـت آفـتـاب اسـت چـراغـان کـردن دنـیا ثواب است دعـا کـردم بـیــایـی زیــر بــاران دعا در زیر باران مستجاب است ******************** بـیــا تـا مــوج دریــا را بـبـیـنـیـم تـمـاشـا را تــمـاشــا را بـبـیـنـیــم نگـاهـی کـن به ما تا در نگـاهـت شـگـفـتـیهـای دنـیـا را بـبـیـنـیــم ******************** تو را حس کردهایم ای نور مستور که میتـابد به ما گرمایت از دور اگــر در نـیـمـۀ شـعـبــان بـیـایـی جـهـانـم میشـود نـور عـلی نـور ******************** دل مـا شـد پــریـشـان در هـوایت هــوا خــواه نـســیــم ســامـرایـت به پـا خـیـز ای شـکـوه آفـریـنـش که بـرخـیـزد هـمه عـالـم به پایت ******************** یـقـین دارم که بـاران خـواهد آمد بـه اسـتـقـبـال چـشـمـت بـایـد آمـد خوش آن روزی که از دیوار کعبه نــدا آیــد کــه مــهــدی آمــد آمــد
: امتیاز
|
مدح و ولادت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
به پـیـروان ولایـت سـرور بـخـشـیـدند به شیعـیان علی شوق و شور بخشیدند بـه احـتـرام شـکـوفــائـی گـل تــوحـیـد به بـاغ سـبـز مـحـبت سـرور بخشیدند به بـاغـبان گـل نـرگـس از خدا امشب فرشتگـان همه گـلهـای نـور بخشیدند به رهروان ره او ز نور عشق و یقین دلـی به صـافـی جـام بـلـور بخـشـیـدند به حُرمت و شرف باغـبان عـشق قسم به لالـههـای شـهـادت غـرور بخشیدند چه جای حیرت ما داشت در شب میلاد اگر که مـلک سلیـمان به مور بخشیدند بگو به موسیعمران ز نور طلعت اوست اگر که چشمۀ نـوری به طور بخشیدند ز مـقـدم گـل نـرجـس و آخـرین ساقی هـزار بــادۀ نـاب طـهــور بـخـشـیـدنـد دعـا کـنـید بـرای ظـهـور او که به مـا امـیـد روشـن روز ظـهـور بخـشـیـدنـد اگر چه از گنه ما ملول و غمگین است ولی به او دل و جانی صبور بخـشیدند سـلام ما بـرسـاند به حـضرتش امشب به هرکه فرصت و فیض حضور بخشیدند ز یـمن جـلـوۀ مهـدی بود «وفایی» را اگر که پـرتـو نـوری ز دور بخـشیـدند
: امتیاز
|
مدح و ولادت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
شعبان که به صد جلـوه و امیّد رسید بـر سـیـنـۀ خـلـق نــور امـیـد رسـیـد در نـیـمـۀ مـه سـتـارگـان میگـفـتـنـد ای مـاه بـیـا، طـلـوع خـورشید رسید *********************** در جــادۀ انــتــظـار پــابـنـد تــوأیــم مـدیـون تـو و لـطـف خـداونـد تـوأیم هـنـگـام ولادت تـو ای چـشـمـۀ نـور ما تـشـنـۀ یک جـرعـۀ لـبـخـند توأیم *********************** خـورشیدی و پابـوس شما، مـاه رسد جـبـریل به عـرض ادب از راه رسد ایکـاش که امسـال به گوش همگـان از کــعــبــه، انـــا بـــقــیــةالله رســد
: امتیاز
|
مناجات نیمه شعبان با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
قـسم به آب، به روز نخـستِ پـیـدایِـش قسم به باد، به طـوفانِ عاصیِ سَرکِش قسم به خاک، به آن کوههای بیجنبش قسم به شعلۀ خورشید، وقت هر تابش دلـیــل خـلـقـت ربّــانــی جــهــان آمـد بگو به اهل زمین، صاحبَ الزَّمان آمد زبان گشودی و تا عرش ذکر «یارب» رفت قلم به دست گـرفتی، دل مُرَکَّـب رفت نفس کـشـیدی و بـادصبا، مؤدَّب رفت دمی که پرده گرفتی ز چهرهات، شب رفت به یُمن طَلعَت رویِ تو میکنم خیرات به آخـرین سـحـرِ آلِ صُبحدم صلـوات نسیم، عطر تو را هر کجاست، میجوید تو آن گُـلـی که زمـانِ بـهـار میرویـد خوشا مشامِ تَری که «وصال» میبوید به قول خواجۀ شیرازمان که میگوید: «به حُسن و خُلق و وَفا کس به یار ما نرسد به یـارِ یکجهـتِ حقگـزارِ ما نرسد» چه یوسفیست که هجرش کشیدنی باشد! غـم فـراق ظـهـورت چـشـیـدنـی باشد چِـقَـدر نـاز نـگـاهـت خـریـدنـی بـاشد عـلـی عـلـیِّ لـب تـو شـنـیـدنـی بـاشـد به عشق ذکر تو، ذاکر شویم، میچسبد نجـف کـنار تو زائـر شـویم میچـسـبد نیـازِ اهـل یـقـین را شکـوه نـاز، تویی برای قـبـلـۀ تـوحـیـدیـان نـمـاز، تـویی دری که سمت خداوند گشته باز، تویی قسم به بیتِ خدا، فارس الحجـاز تویی به کعبه تکیه بده صبح روز سروریات سـرم فـدای دم ذوالـفـقـار حـیـدریات تـمـام مـیشـود این هـجـر نـاتـمـام آقـا بـه احـتــرام تـو دنـیـا کـنـد قـیــام آقــا فــقـیـر سـفـرۀ تـو مـیشـوم مـدام آقــا کـریـم زادۀ نـسـل حـسـن، ســلام؛ آقـا شبیه جدّ کـریمت، سخاوتت عـلنیست کرامت تو به قرآن کرامتِ حسنیست کـلام نـافـذ تو واژه واژه بیهـمـتاست نـگـاه آبـیِ تـو بـی کــرانـۀ دریــاسـت فقیر کوی تو بودن عروج هرچه گداست مـحـبت تـو شـبـیـه مـحـبت زهـراست شبیه فـاطمه پُر دامنه است شوکـت تو چقدر حضرت زهرایی است خصلت تو صـدای بـانگ اذانِ چـهـارده معـصوم تپـش، تپـش، ضربانِ چهـارده معصوم ای آخـرین جـریـانِ چـهـارده معصوم عـزیزِ فـاطـمه جانِ چـهـارده معصوم تویی که منـتـقـم خـون فـاطـمه هـستی به داسـتـان خـداونـد، خـاتـمـه هـسـتی برای نـوح، دمت ساحـلی به دریـا شد مسیـح، ذکـر تو را بُـرد، کـور بینا شد خــلـیـل بـا مــدد تـو بـلای بـتهـا شـد ولایت تو عصایی به دست موسی شد شـروع نقـطۀ تـوحـید هر قـیـام، تویی رسـولهـای اولـوالعـزم را امـام تویی به شعله میکشدم آن غـم شـبافـروزم شبیه شمع، سحـرهای هجـر میسوزم هنوز چـشم به فـصل وصال میدوزم تـویـی مُـحـول الاَحـوالِ عـید نوروزم نــویــد آمــدن تــو پــیــام امّـیــد اسـت برای شیعه زمان ظهور تو، عید است برای قـفـل ظـهـورت، کلید بودم کاش میان لشکر عشقات، شهید بودم کاش منم همان که به یارش رسید بودم کاش شبـیه شـیخِ مفـیـدت، مـفـید بـودم کاش چقـدر دل به هـوسها سپـرد نـوکر تو به درد فصل ظهورت نخورد نوکر تو برای دفع بلا هر زمان که لازم هست به سوی لشکر کـُفـّار صد مهاجم هست هـنوز سیـنۀ سنـگـین من مقـاوم هست میان شاهـرگم خـون حاج قاسـم هست اگرچه رفت علمدار، این علم برجاست به روی شـانـۀ ما بـیـرق خـدا بالاست چه سالها که بدون تو بی بهار گذشت چه هفتهها که به ما در فراق یار گذشت چه روزها که به این عاشق تو زار گذشت تمام جـمـعۀ عـمرم در انتـظار گذشت بس است دوریِ از ما، بس است، خسته شدیم به فاطمه قسم آقا، بس است، خسته شدیم برای بُردَن نام خوشت دهـان برسان لبـی بـساز بـرایـم سپـس زبـان برسان به دست سینهزنِ من کمی توان برسان مرا به کرببلای «حسین جان» برسان تو را به جان رقـیه، مخـواه غـم بـاشم فـقـط اجـازه بده اربـعـیـن حـرم بـاشـم چـقـدر آه کـشـیـدی ز دسـت آن دجّـال غروب روز دهم طـبق سُـنَّت هر سال شنیدهایم، تو دیدی چه شد در آن گودال همان دمی که ز گریه تو میروی از حال بـهــم زنـد اثــرِ نــالـۀ تــو هــیــأت را حسین میکِشی و میکُشی جماعت را رسید نیمۀ شعبان، دلم پُر آشوب است نگاه کن به دلی کز گناه معـیوب است چقدر گریه به پای فراق مطلوب است مرا سحر برسانی به جمکران، خوب است میان مسجـد تو روضـهای به پـا بکنیم برای مشک عـلـمدار، گـریـهها بکـنیم
: امتیاز
|
مدح و ولادت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
تـشـنـگـان را سـحاب پیدا شد رحـمت بـیحـسـاب پـیـدا شد در دل ایـن کــویـــر تــفــیـده بحـر جـوشـیـد و آب پـیدا شد چـشـمِ چـشـمانـتظارها روشن روی حـق بـینـقـاب پـیدا شد در جــمـال مـنــوّرِ یـک مــاه چـــارده آفــتــاب پــیــدا شــد هـمـه عـالـم تـراب مـقــدم او هـیـبـت بــوتــراب پـیــدا شـد چشمتان روشن ای مسلـمانان روح اســلام نــاب پـیــدا شـد اهـل ایــمــان امـانــتــان آمــد او همان وجه ذات ذوالمنن است عالمی را چراغ انجـمن است او همان کعبۀ وصال خداست که وجودش مطاف مرد و زن است نه به بتخانه چون خـلـیل خـدا او به هر جا بت است، بتشکن است بر لبش دم به دم کلام خداست با خدا لحظه لحظه همسخن است گرچه ما دورش از وطن دیدیم ماه مصر است و یوسف وطن است هم به دستش زمام مُلک وجود هم امام تو، هم امـام من است آفـریـنـش بــود بـه فـرمـانـش نه زمـین بـاد نه زمـان بیتـو شـده دلـگـیـر آسـمـان بـیتــو ذکر ما در هجـوم ظلم و ستم گشته «الغوث و الامان» بیتو شـعـلۀ «الفـراق» جای نـفـس خـیـزد از سـیـنۀ جهـان بیتو نه به گـل هـست چشمِ دیدارم نه به دل شـوقِ بوستان بیتو دور هم صبح جمعـهها تا کی جـمع گـردنـد دوسـتان بیتو؟ گرچه باشـد چـراغ بـسیارش مانده تاریک، جمکـران بیتو قـبـر پـنـهـان مــادرت زهــرا همچـنان مـانده بینشان بیتو تو کـه خـورشـیـد عـالم جانی
: امتیاز
|
مناجات نیمه شعبان با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
سرم را میزنم از بیکسی گاهی به درگاهی نه با خود زادراهی بُردم از دنیا، نه همراهی اگر زاد رهی دارم، همین اندوه و فریاد است نه بر مژگان من اشکی، نه بر لبهای من آهی غروبی را تداعی میکنم با شوق دیدارش تماشا میکنم عطر تنش را هر سحرگاهی هلال نیمۀ شعبان رسید و داغ دل نو شد دعای «آل یاسین» خواندهام با شعر کوتاهی اگر عصریست، یا صبحی، تو آن عصری، تو آن صبحی اگر مهریست، یا ماهی، تو آن مهری، تو آن ماهی دل مصر و یمن خون شد ز مکر نابرادرها یقین دارم که تو آن یوسف افتاده در چاهی
: امتیاز
|
مدح و ولادت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
دست خدا پردۀ شب را شکافت صبح شد و نـور خـداونـد تافت کـبـکـبـۀ مـوکـب سـلطان رسید مـنـتظـران نـیـمـۀ شعـبان رسید دسـت خـدا، هـیـمنـۀ ذوالـفـقـار باز شد از غـیب جهـان آشکـار ای ز وجــود تـو، وجـود هـمـه رشحـهای از بـود تو، بـودِ همه هستی عالم همه از هست توست خیر دو عالم همه در دست توست بودِ هـمه از تو و بودِ تو لطـف غـیبتت از ما و وجودِ تو لطف واسـطـۀ فـیـض خـدایـی تـویـی در دو جهان علّت غـایی تـویی خلـق خـدا را بـه خـدا رهـبـری نــور دل و دیــدۀ پـیــغـمـبــری ســیّــدی و قــافــلــهســالار مــا دسـت خـدایـی و، نـگـهـدار مـا حجّت حق، قطب زمان، روح دین نــور خـدا در ظـلـمـات زمـیـن آیـت کــبــرای خــدای جــهــان مـهـدی مـوعــود، امــام زمــان ای زده بـر بـام فـلـک زآگـهـی بـیــرق تـوحــیـد خـلـیـلالـلـهـی پـردهنـشـین و همه جا نـاظـری غـایبی و در همه جا حـاضری خیز و ز رخساره بر افکن نقاب ای خـجـل از سـایـۀ تـو آفـتـاب پـرده بـرانـداز که بـی روی تو روز همه شد چو شب مـوی تو مـا هــمـه دلــدادۀ روی تــوأیـم خـاک نـشـیـن سـر کـوی تـوأیـم طبع «ریاضی» که غزلخوان توست خـاک بَـرِ رفعـت ایـوان توست
: امتیاز
|
مناجات نیمه شعبان با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
اگرچه غـايبى، امّا حضورِ تو پيداست چه غيبتىست؟ كه عطرِ عبور تو پيداست مقام گلشنِ اشراق، نافـهخيز از توست بلى! شفاعت انسان به رستخيز از توست تو كيستى كه قـيامت، قيامتِ كـبراست تو كيستى كه قـيامت ز قامتت پيداست تو كيستى كه «يدالله» در تنت جارىست زبان قاطع شمشير عدل تو كارى ست نگـاه مـنتـظـرانت هـنوز مـانده به راه سپـيد شد ز فـراق تو سنگفـرشِ پگاه خدا به دست تو دادهست عدل عالم را سـپـرده نـيـز به دسـتت حـساب آدم را ز هرچه هست به گيتى، سرآمدت خوانند تـويـى كه قـائـم آل محـمـدت خـوانـنـد ولادتت نه فـقـط آبـرو به شـعـبـان داد كه در ضميـر تمامى مردگان جان داد اَلا سـتارۀ مـوعـودِ گـرم و عالـمتـاب! به دشت تيـرۀ هـستى چو آفـتاب بتـاب بتـاب و ظلـمت ظلـم زمـانه را بـردار ز گـردههاى بـشـر تـازيـانه را بـردار
: امتیاز
|
مناجات نیمه شعبان با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
امـشب دلـم هـوای تـو دارد هـوای تو با اشک و ندبه پُر زده تا سامـرای تو قَـلْـبِـی لَـكُـمْ مُـسَلِّـمٌ وَ رَأْيِـی لَـكُـمْ تَـبَـعٌ لبـریـزم از محبت و مهـر و ولای تو چـشـمانـتـظـار آمـدنت مـادری غریب تا در طـواف کعـبه بپـیـچـد صدای تو دستی برآر و ذکر فرج را خودت بخوان چون مستجاب میشود امشب دعای تو اَشکو الِیکَ غربتی؛ آقای من کجاست؟ کی میدهـد نـدای فـرج را خـدای تو؟ این چـشـمها لـیـاقـت دیـدارتان نداشت دردا...! نبـوده چـشـم دلـم مبـتـلای تو دلگـیـری از سـیاهی پـروندهام، قـبول شـرمـنـده آمدم که بـیـافـتـم به پـای تو ما را به حق ساقی عطشان قـبول کن یـابن الـحـسـن تـمام وجـودم فـدای تـو با روضههـای فـاطـمـیـه قـد کـشـیدهام در آرزوی این کـه بـمـیـرم بـرای تـو ای زائر حسین! بگو خیمهات کجاست؟ تا کی بود سکـوت بیـابـان سـرای تو؟ ایکاش! دل، اسـیر هـوا و هوس نبود تـا مـیشـدیـم هـمسـفـر کــربــلای تـو در این غروب نیمۀ شعبان شه غریب هـیأت به پاست گوشۀ قـلـبِ گـدای تو
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
نیمۀ شعبان که میآید پُر از جان میشوم شوق باعث میشود مانندِ باران میشوم دردمـنـدم دردمـنـدم دردمـنـدم دردمـنـد با نگـاهِ مـهـدیِ موعـود درمان میشوم در شـبِ مـیـلادِ مـنـجـیِ تـمـامِ کـائـنات مـات و مبهـوتِ کلامُ الله قـرآن میشوم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
عـیـدمـان آغـاز شد، آمـد بـهـارِ واقـعی دل به آرامش رسید از این قرارِ واقعی پر شد از عطـر گل نرگـس تمام سامرا تـا بـه دنــیـا آمـد آن امــیـدوارِ واقـعـی
: امتیاز
|
مناجات نیمه شعبان با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
مینشینم گوشهای و آهِ حسرت میکشم گوشهچشمی از تو را عمریست منّت میکشم از ازل «قالوا بلی» گـفتم برای دیدنت سالها بر دوش خود بارِ امانت میکشم مهزیارت بیتو شد آواره! امّا بیتو من این نفسهایِ کذایی را چه راحت میکشم! خوشبحالِ عاشقی که گفت با عجز و نیاز ناز چشمان تو را محض عبادت میکشم عهد بستم با تو امّا نفْس عهدم را شکست اینچنین در وادیِ عصیان اسارت میکشم تا که آقا سر به زانوی تو روزی جان دهم روز و شب بر لوح دل نقشِ شهادت میکشم در خـیالاتـم تجـسّم میکـنم رویِ تو را رنجِ بسیاری از این طرزِ زیارت میکشم باز هم یکسالِ دیگر باعثِ زحمت شدم نیمۀ شعـبان که میآید خجالت میکشم!
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
عالم سراپا نور شد، شمس و قمر مستور شد تابید انـوار خدا، بر سامرا و بر زمین میلاد آن جان جهان، باشد بهار عاشفان گنجینه خلقت شده، تکمیل با دُرّی ثمین
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
سرمای دی گذشته، بهاران رسیده است شبهای سخت هجر به پایان رسیده است درهای آسمان به دو عـالـم گشوده شد وقت نـزول سـورۀ باران رسیده است « أمًّ یُـجـیب» اهـل دعـا کـارگـر شده هر درد بیدوا پی درمان رسیده است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
در صحـن طبعم واژهها هم بیقرارند انگـار حسّ و حال شعـری تازه دارند بارانی از مضمون چکید از چشمِ خودکار تـا ابــرهـای کـاغـذی قــدری بـبـارنـد او وارث اصلـی تـیـغ ذوالـفـقـار است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
باز دل، چـلّهنـشـین حـرمِ راز شدهست مرغ شب، با نفس صبح همآواز شدهست با نـسیـمی که به دلجـویـی من میآیـد این گـل لالـه، که زیـبـایی بیحـدّ دارد در چـمـن تـازگی و لطـف مجـدّد دارد این گل سرخ، که از گلبن توحید شکفت جلوۀ « وَالقمر» و آیت « وَالعصر» آمد رحـمت واسـعۀ بیحد و بیحـصر آمد گرچه در خوشدلی فاطمه، تردیدی نیست چه بگویم که مرا عقدۀ عالم به گلوست داستان من وغم، خاطرۀ سنگ و سبوست عید روزیست، که بارد به جهان ابرِ کَرم عید روزیست، که آفاق گلِ نور شود از جهـان، سـایۀ بیـدادگـران دور شود عـید روزیست، که آفـاق منـوّر گردد عید روزیست، که دلها شود از غصه جدا روز آغـاز ثـمـربـخـشـی خـون شـهـدا بشنود گوش فلک، صوت خوش تکبیرش عید روزیست، که با عشق، هماهنگ شود عرصه بر تهمت و تزویر و ریا تنگ شود عید روزیست، که ایمان و امان تازه شود ای که جبریل امین، پیک پیامآور توست ای که عیسای نبی، روز فرج، یاور توست تو بـیا! تا غـم عـالم، هـمه از دل برود
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بهـار آمـد و عـطری به هر دیار زدند به جایجای زمین نقشی از بهار زدند فـرا رسـیـدن نوروز و موکـب گـل را به نـغـمه جـارچـیـان بـهـار جـار زدند به هر کجای در آید نسیم، عطـرافشان مگر که بر نَفَسش بوی زُلف یار زدند به روی جامۀ سبزی که بر تنش کردند هـزار بـرگ به پـیـراهـن چـنـار زدنـد هـزارها عَـلَـم سـرخ و زرد و آبیِ گل به این نویـد به گلزار و کوهسار زدند شکوه موکب میلاد حضرت مهدیست که بر زمین و زمان این همه نگار زدند رسـیـد مـهـدی مـوعـود کـز ولادت او به فـرق عشق و وفا تاج افـتخار زدند عصارۀ همه گلهای احمدی مهدیست طـلایــهدار سـحــرگــاه نــور مـیآیــد امـيـر قــافـلـۀ شـوق و شــور مـیآیــد گـشـوده پـنجرۀ نـور بر زمین و زمان امــام نــور کـه در سـال نــور مـیآیـد امـام يـازدهـم را به شـادی و تـبـريک مَلَک ز هر طـرفی در حـضور میآید به مـنـزل دل ویـران مـا بُـوَد نـزدیک طــنـیـن قــافــلـه کـز راه دور مـیآیــد ز شــوق تــابــش ایـن آفــتــاب آزادی ز ذرّه ذرّه ســـرود ســــرور مــیآیــد پس از سه روز سفر در عوالم ملکوت ز مــيـهــمـانـی ربِّ غــفــور مــیآیــد ز غــیـب یـافـتـه اَلـواح مـهــدویّـت را کَـلـیـم عـالَـم رَجَـعـت ز طـور مـیآیـد بود کريم و همين بس کرامتش که مدام از او عـنايت و از مـا قـصـور میآیـد عصارۀ همه گلهای احمدی مهدیست نظامبخش جهان و جهانِ جان مهدیست امام منتقـم و صاحبالزمان مهدیست کسی که عـدل عـلی را به معنی اعلی برای نوع بـشر آرَد ارمغان مهدیست کسی که با کـلماتـش به ظاهر و باطن کتاب حُسن خدا راست ترجمان مهدیست کسی که رجعت والای صالحان زمین برای یاری او میشود عیان مهدیست کـسی که فـیض نگـاه ولایـتـش امروز نگاهدار زمین است و آسمان مهدیست وجود او همه لطف است و غیبتش همه لطف کمال لطف خـدا بر جهانیان مهدیست کـسـی کـه زمـزمـۀ عـاشـقـانـهاش آرد نزول بارش رحمت به انس و جان مهدیست عصارۀ همه گلهای احمدی مهدیست
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بـهــارِ آمـدنـت مـیبـرد زمــسـتـان را بیا که تـازه کنم با تو هر نفس جان را به بـرف بیرمـق روی کـوهها برسان سـلام گـرم و خـوش آفـتـاب تـابـان را شبـیه شاخۀ گل کرده روی دست بهار پُر از امید کن آغـوش این درخـتان را بـرای چـشـمـۀ خـشکـیـدۀ نـگـاهـم بـاز بخـوان شـبیه گـذشته دعـای بـاران را به شـوق آمـدن روزهای خـوب هـنوز نشـسـتهام به تمـاشـا غـروب ایـوان را کجاست گـمشدۀ من در این هـیاهـو؛ آه سـکـوت میکـنم انـدوه هر خـیابـان را چـقـدر بیتو از این راهها گـذر کردیم چقدر بیتو همه نیمههای شعـبان را...
: امتیاز
|